پنجمین بعد
این تمام حقیقت است.
وقتی پلکهایت،مرا می رهانند.
زمان،
نقطه چینها را معنا می کند.
که تو
آخرین سطر کتاب را برایم می خوانی
و من
مسخ می شوم.
از خلقت تک سلولی.
این تمام حقیقت است.
وقتی پلکهایت،مرا می رهانند.
زمان،
نقطه چینها را معنا می کند.
که تو
آخرین سطر کتاب را برایم می خوانی
و من
مسخ می شوم.
از خلقت تک سلولی.
به من نگاه کن،اگر در جهنمی یا بهشت.
وقتی آسمان خالی نیست.وقتی سر انگشتانت بو می کشند.
تو همچنان می دوی...
آیا باران نمادی از آرزوهای ستایشگر است؟
تقدیر،کارمای بی واسطه ایست در ذهن ترک خورده.
از دشواری حیوانی سیاهرنگ روی پلک های خاکستری.
او هفت هزار سال پیش احیا شد و هنوز زنده است.
به من نگاه کن.
از اعماق ارتعاشی که به تو تعلق ندارد.
جهان نزدیک تر می بود
از قسمتی که فلاسفه می پنداشتند
در رگها
صبر ته نشین شده است
به رد پای نفسها چنگ بزنیم
آن خیابان شلوغ
دیگر تنها نیست
فردا
ماه غروب می کند تا سر انگشتانت
و من رازی را می ستایم
که در بوی موهایت نهفته است.
بخواب پسر...
بخواب آسوده و بی خیال
بی خیال از امروز
چشمها شاید
ای کاش که سنگین تر
مثل آن خوابها که می دیدی
تا صبح
مثل باران
که می بارید
تا صبح
مثل عشق
که به شانه ات می چسبید
بخواب و این بار
فقط سکوت
ای کاش
فقط سکوت
بوی تنش را تا صبح
فقط سکوت
نفسها آهسته
قدمها آهسته تر
وسکوت ای کاش
مثل عشق
روی گونه ات
مثل تو
مثل ماریای من
.
.
.
بخواب کیوان
به ذره ای تجزیه و
به خیالی مدهوش...
صدایی آلوده که
سپیده دمی
ساحران
او را می خوانند...
تیک تاک ساعتی که لحظه ها را
از یاد می برد...
قلبم را به تو هدیه می کنم...
روی شانه ام بنشین...
روی شانه ام بنشین و صدای بالهایت
نفس کشیدنم می شود...
در خیابان...
جراغهای قرمز...
تو می خندی و
پرواز می کنی...
پرواز می کنی و صدای بالهایت...
...قلبم را به تو هدیه می کنم...
که روزی خاکستری بود و اینک سبز...
که روزی
خاکستری بود و
اینک
سبز...........
حال و هوای یخ بسته ی تمام شبهای خاموش خانه ی دوتایی
داغ بود...
از موهایت می چکد...
وقتی خیال می کنیم و خیالهامان می چکد و
موهایت بوی برگ می داد و
می چکد...
روی بالهایت
انگشتانم را حک کرده ام...
که صدای نفسهایم روزی
گوشها را می خراشد...
صبر کن...
نزدیک شو وقتی
وقتی حواسم نیست
وقتی که می میرم...
وقتی حواسم نیست
تقدیر بی پایان
روزی که برگشتم
وقتی که برگردی...
وقتی حواسم نیست
نزدیک شو بازم...
نزدیک تر شاید
دیوانه تر می شم
وقتی حواست نیست...