-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 12:54
سلام دوستان عزیز....ادرس وبمو تغییر دادم از این به بعد به این وب سر بزنید http://kijeh-deleh.mihanblog.com/
-
به بهانه فوت فروغ
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 02:27
25 بهمن سالگرد فوت فروغ آنانکه او را از نزدیک میشناختند میگویند: یک انسان والا بود و صادق و صمیمی و مهربان. روشن بینی عجیبی داشت که از حقیقت سرچشمه گرفته بود. حالتی داشت چون قدیسین: آمیخته ای از صفا و راستی و معصومیت یکی از دوستانش میگفت فروغ هر آنچه را که در آن اثری از نجابت بود تپه را، حرکت ابر را، آدم در حال...
-
هستی...
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 11:05
My whole being is a chant of darkness/that is repeating you within/and will carry you into the dawn of eternal blossomings and growth/in this chant I have sighed you, sigh/in this chant/I have grafted you to tree and water and fire همهٔ هستی من آیهٔ تاریکیست/ که تو را در خود تکرار کنان/ به سحر گاه شگفتن ها و رستن های...
-
دی1390
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 10:40
میآیم میآیم میآیم با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک با چشمهام: تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار میآیم میآیم ...
-
دی1390
شنبه 17 دیماه سال 1390 19:25
گشتم.... آنچه یافتم نمیخواستم آنچه میخواستم نیافتم! شاید تقصیرمادرم حواست این میراث با ان که سیب انواع سیب با بهترین بسته بندی زیبا موجودست درتمام مغازه ها باز,همیشه تمایل من به چیدن سیبی ازدورترین شاخه درخت است نظریادتون نره
-
من یک زنم...
شنبه 17 دیماه سال 1390 19:07
زن زیبائی نیستم موهایی دارم سیاه که فقط تا زیر گردنم میآید و نه شب را به یادت میآورد نه ابریشم نه سکوتِ شاعرانه نه حتی خیال یک خوابِ آرام پوستِ گندمی دارم که نه به گندم میماند نه کویر و چشم هایی که گاهی سیاه میزند گاهی قهوه ای و گاه که به یاد مادرم میافتم عسلی میشوند و کمی خیس دستهایم .... دست هایم دست هایم...
-
عروسک کوکی
شنبه 17 دیماه سال 1390 18:11
گاهی وقت ها انسانها در زندگی، زندگی نمی کنند .. ! بلکه بیشتر بازی می کنند با نقابی که متعلق به خودشون نیست و این نقاب رو حتی خودشون نمی شناسند.....شاید اگه بگیم چرا یه ذره جوابش برامون تکراری باشه ... راستش.دیگه جواب مهم نیست ،چجوری به جواب رسیدن مهمه امروزه ما آدمها بیش از هر هنرمند و بازیگری در زندگی و زنده بودنمون...
-
دی1390
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 12:51
این لبخند فروغ رودوست دارم,حس خوبی میده!!!
-
دی1390
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 12:46
ی" وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهر قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا با دستمال تیرۀ قانون می بستند و از شقیقه های مضطرب آرزوی من فواره های خون به بیرون می پاشید چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم : باید ، باید ، باید دیوانه وار دوست بدارم
-
دی1390
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 12:44
" شاید حقیقت آن دو دست جوان بود آن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برف مدفون شد "
-
بیوگرافی فروغ فرخزاد
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 03:43
فروغ در دیماه سال ۱۳۱۳در محلۀ امیریۀ تهران پابه عرصۀ وجود نهاد. پدرش محمد فرخزاد یک نظامی سختگیر بود ومادرش زنی ساده و خوش باور او فرزند چهارم یک خانوادۀ نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود ، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان...